مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دست ما نیست به چشم تو گرفتار شدیم همهاش کار خودت بود خریدار شدیم خواب دیدیم که تو آمدهای اما حیف... صبح شد با جگر سوخته بـیدار شدیـم نـظرت آمد و دیـدیـم گـنهکـاری رفت نظـرت رفـت، وَ دیـدیم گـنهکار شدیم ذرّهای شانـۀ ما بـار غـمت را نکـشید گرچه یک عمر فقط نوکر سربار شدیم حیف از عمر گرانمایه که خرج تو نشد شرمسار تو از این جمعۀ بسیار شدیم ز عـلاج دگران درد بُوَد خوش ما را نظـر لـطف تو دیـدیـم که بـیمار شدیم واقعاً جای سؤال است که از بهر ظهور ما چه کردیم که اینگونه طلبکار شدیم؟! لحظه لحظه به خدا جای شهیدان خالی ست حیف جا مـانده از آن قافـلـۀ یار شدیم آرزو هـست بـبـیـنـیم هـمین زودی ها زائر نیمه شب صحـن عـلـمـدار شدیم |